Wednesday, December 31, 2014

3_تحلیل

گفتی نمی دانم
من می دانم
در دل این سکوت
در دل این تردید هیچ چیز
این جمله های کوتاه مبهم
تنها بسنده ایست برای برآوردن انتظار
نه جوابی
نه حتی کور سویی برای ادامه
مکالمه اینگونه ادامه نمی یابد
و تو این را نیک می دانی
و دانسته در بستن این در می کوشی
"پس چه می دانی؟"

Tuesday, December 30, 2014

2-مکث

" من عاشقت شدم"
و تو سکوت کردی
و در نگاهت ردی بود از تردید
خیره در فنجان چای
تمام فلسفه های دنیا را دوره می کردی
ردپای نا امیدی از تمام فردا ها 
حسرتی از میان روزهای رفته
چای را تلخ می کرد
لبی به چای زدی
زمان ایستاده بود و گفتی
"نمی دانم"

Sunday, December 28, 2014

1_فرصت

بیا قتل و غارت و تجاوز دیروز را فراموش کنیم
بیا از آشویتس فردا نیز بگذریم
فلسفه و نیچه و آدورنو را بگذار برای دیگران
فرصت ما به اندازه ی همین یک چای است
بیا تا از دهان نیفتاده شروع کنیم
نوبت  من است؛؟
"من عاشقت شدم"